سعدالدین حمویه

نام ونسب

 

سعد الدین محمّد بن جمال السّنه معین الدین (مؤیّد الدین ) محمّد بن حمویی بحر آبادی جوینی در قرن ششم هجری قمری و در خانواده ای صاحب مقامات مادی و معنوی که در مدّتی بیش از چهارصد سال در ایران ، سوریه و مصرمنشاء خدمات مؤثّری بودند زاده شد و پس از ۶۳ سال حیات عرفانی به سال ۶۴۹ یا ۶۵۰ هـ.ق در زادگاهش درگذشت.وی در شمار مشایخ عرفا درسده ی هفتم هجری است که اغلب بزرگان اواخر سده ی هفتم وهشتم به ذکر نام، نقل احوال ویا شرح اقوال وآراء عرفانی او پرداخته اند.نسب سعد الدین و خاندان حمویی به مؤسّس این خاندان – محمّد بن حمویه- می رسد مردی که همه افراد پس از وی به تناسب نام او به حمویه یا حمویی شهرت یافته اند.مشهور است که وی با واسطه ی چهارپشت- حمویه بن عثمان بن سعدالدین ابوسعد بن نصرالله بن محمّد بن ابواسماعیل عبدا…انصاری-به ابواسمعیل خواجه عبدالله انصاری عارف مشهور قرن پنجم(متوفی۴۸۱هـ.ق) منسوب بوده و نسب خواجه عبدا…انصاری نیز با احتساب هفت پشت – ابواسماعیل عبدالله بن محمّدبن علی بن مت بن احمد بن علی بن جعفر بن ابی ایّوب انصاری- به ابوایّوب انصاری از صحابه ی رسول اکرم (ص) می رسیده و بدین ترتیب یازده پشت سعدالدین به خواجه عبدالله انصاری و هجده پشت وی به ابوایّوب انصاری باز گشته است.

ولادت ،حیات، سفرها، وفات
هر چند که عده ای سال ولادت سعدالدین را ۵۴۲ ، ۵۶۷ ، ۵۹۵ و۵۸۷ هـ.ق نوشته اند اما به روایت دقیقتر، از رساله ی مراد المریدین وی درشب سه شنبه بیست وسوم ذی الحجه سال ۵۸۶ هـ.ق میان دو نماز مغرب و عشاء در بحر آباد جوین ولادت یافته دوران کودکی خود را در زادگاه خویش بحر آباد جوین گذرانده و قرآن را فراگرفته است. سپس به مدرسه ی سلطانیه ی نیشابور در آمده و در محضر امام معین الدّین جاجرمی علوم مختلف را آموخته و تقرّبی تمام یافته سپس با اجازه ی وی با گروهی ازحنفیان مباحثه کرده و بر ایشان چیره شده است.در سال ۶۰۵ هـ.ق به خوارزم رفته به خدمت شیخ نجم الدین کبری پیوسته و درحالی که در مجلس درس وی بیش از یکصد و پنجاه فقیه حاضر بودند سعدالدین توجه و عنایت خاصّ شیخ را به خود جلب کرده است. و در تمامی اجازات ، شیخ سند خرقه ی ارشاد خویش را به کمیل بن زیاد صاحب سرّ و از یاران خاصّ حضرت علی(ع) می رساند. سعدالدین تا سال ۶۰۹ هـ.ق نزد نجم الدین کبری درس خوانده و سپس از خوارزم بیرون رفته و درس را ترک گفته، اما ناگزیر به دستور علاء الدین محمّد خوارزمشاه تن در داده و پس از معین الدین جاجرمی مدرّس مدرسه سلطانیّه ی نیشابور گردیده به آنجا رفته است. وزیرِ پادشاه او را گرامی داشته وخلعت و استر وطوق و دستارچه بدو داده و او هم ناگزیر آنها راپذیرفته و یک روز به مدرسه رفته و درس گفته است . سپس به سال ۶۴۲ هـ.ق به شهر نیشابور وارد شده و از آنجا به بحر آباد رفته و خلعت های شاهانه را فروخته و مسجد آنجا را با بَهای آنها تعمیر کرده است.گویا وی تا ۵۱۶ هـ.ق در بحرآباد بوده بعد به سوی حجاز و شام و مسجد الأقصی رهسپارشده و در همین مسجد از دست صدرالدین ابوالحسن بن عمر بن محمد بن حمویی خرقه پوشیده و صدرالدّین از او خواسته که در مدرسه شافعی درس بگوید، اما او نپذیرفته وبه سوی مکّه رهسپارشده مجاورگشته و قرآن را حفظ نموده سپس ازحجاز به خراسان آمده و به خدمت نجم الدین کبری رسیده و از دست اوهم خرقه پوشیده و در اواخر ذی الحجه۶۱۶ هـ.ق از او اجازه ارشاد گرفته است.
در ۶۴۱ هـ.ق به آمل وسپس به عراق ودیاربکر وحجاز و مصر و شام رفته و در ۶۲۶هـ.ق در مکّه و مدینه و در شعبان ۶۲۷ هـ.ق درموصل بوده و از آنجا به بغداد رفته در رمضان ۶۲۷ هـ.ق در مصر بوده و در محرّم ۶۲۸ هـ.ق در مقام خلیل بوده است . ظاهراً در همین ایام عروج عرفانی سیزده روزه ای برای وی دست داده و او در کتاب بحرالمعانی یا بحرالمعانی فی التّصوف گزارش مفصلی ازآن را ارائه کرده است. اگر گزارش نورالدّین عبدالرّحمن جامی درباره ی عروج وی ازمنبع الانسان الکامل عزیزنسفی اخذ نشده باشد احتمالا ًبرگرفته از این منبع خواهد بود و از آنجا که اذعان نموده این تجربه ی خلع، در سنّ چهل سالگی واقع شده باید در حدود سال های۶۲۶-۶۲۸هـ.ق حادث شده باشد. سپس در ماه های جمادی الاولی و جمادی الثّانی۶۲۹ هـ.ق، المصابیح را به علاء الدین عمربن محمّد بن حاکم ارغیانی تعلیم کرده و در ۶۳۰ هـ.ق در سوق اسفل حماء و در دوازده رجب ۶۳۰ هـ.ق نیز در قاسیون یا در زاویه ای بیرون شهرحمص بوده و در ۶۳۱ هـ.ق باز در حرّان و حلب و دمشق و در محرّم همان سال در زاویه ی شمس الدین رومی در صالحیّه بوده است که خبر وفات شیخ شهاب الدین عمر سهروردی را به او داده اند. در رمضان ۶۳۲ هـ.ق در مسجد قدس و در ۶۳۳هـ.ق در مصر، باز در ۶۳۴ هـ.ق و ۶۳۶ هـ.ق در دمشق و در صفر ۶۳۹هـ.ق در جاکوره در دمشق و نیز در صنعه ی بعلبک بوده و در صفر ۶۴۰ هـ.ق در نصیبین می زیسته و در محرّم ۶۴۱ هـ.ق در هرات و نیز در ۶۴۱ هـ.ق در گرجستان و گیلان مانده و در ۶۴۲ هـ.ق در آمل و جاجرم و باز به سال۶۴۳هـ.ق در آمل بوده و در رمضان ۶۴۳هـ.ق در خراسان می زیسته و مصحفی به خط کوفی برای مسجد خود در بحرآباد وقف کرده است. در۶۴۴ هـ.ق باز در آمل بوده و در شعبان همین سال در شب شنبه بیست و ششم ماه پسرش صدر الدّین ابراهیم حمویی در بحرآباد متولّد شده است. او در سال ۶۴۵ هـ.ق و ۶۴۶هـ.ق در خراسان و ۶۴۷ هـ.ق باز در آمل و در ۶۴۸ هـ.ق باز در خراسان بوده، در همان سال باز در آمل بوده که مژده ی تولّد فرزند دیگرش خواجه یحیی را در خراسان به اوداده اند. در ۶۴۹ یا۵۶۰ هـ.ق آخرین سال عمرش از آمل به خراسان رفته و در شب هجده ذی حجّه درصفّه ی حجره ای که در آنجا در گذشته او را دفن کرده اند. سعدالدین در وصیت نامه ای منسوب به او، اظهار داشته که مدت بیست و پنج سال از عمرخویش را درسفربوده است. و سرانجام در شب شنبه ۱۸ ذی الحجّه ،سال ۶۴۹ هـ.ق در زادگاهش در همان حجره ای که اکنون مدفن اوست درگذشته است. البتّه برخی منابع نیز وفات او را عید اضحی به سال ۶۵۰ هـ.ق دانسته اند و ابن تغری بردی در النّجوم الزّاهره سال ۶۵۱ هـ.ق را معتبر دانسته و حمدالله مستوفی سال ۶۵۸ هـ.ق را اعتبار داده است. در احوال وقت وفات وی به گفته ی ابوالفتوح غیاث الدّین نوه ی سعدالدین حمویی و صاحب کتاب مراد المریدین شیخ به هنگام رحلت به شیخ عزّالدین قزوینی تکیه کرده بوده و سوره مائده را می خوانده و در تلاوت آیه « وَ اَنزَلنا إلیکَ الکِتاب بِالحَقِّ مُصَدّقاً لِمابَینَ یَدَیهِ مِنَ الکِتابِ وَ مُهَیمِناً عَلَیهِ فَاحکُم بَینَهُم بِما أنزَلَ اللهُ وَلا تَتّبِع أهوآءَ هُم عَمّا جاءَکَ مِنَ الحَقّ» بوده که چون به واژه ی حق رسیده نفسش قطع گردیده و به جوار رحمت حق شتافته و پسرش صدرالدّین ابراهیم عمارتی عالی بر مزار پدر ساخته که دراین باره حکایاتی نیز نقل گردیده است. مؤلف سلسله الأولیاء ماده تاریخ وفات او را به اعتبار سال ۶۵۰ هـ.ق نظم کرده است:
وفات قطب جهان سعددین حمّویی که نور ملّت و خورشید اهل معنی بود
به روز جمعه نماز دگر به بحر آباد به سال ششصد و پنجاه عید اضحی بود
همچنین ماده تاریخ دیگری در باب سال وفات وی توسط غلام سرورلاهوری سروده شده که درخزینه الأصفیاء آمده است :
سعد دین چون ازین سرای عدم رفت خندان به جنت گلزار
پیشوای أنام سعد الدین هست تاریخ وصل آن سردار
زنده دل متّقی رقم کن نیز سال ترحیل آن شه ابرار
که «پیشوای أنام » و «زنده دل » هر دو برابر با عدد۶۵۰ هـ.ق و نشانگر سال وفات سعدالدّین حمویی است.
فرزندان سعدالدین حمویی
صدر الدّین ابراهیم و یحیی فرزندان ذکور وی هستند،اما دررساله ی مرادالمریدین دختری به نام عایشه نیز به ایشان نسبت داده شده است.
شیخ صدر الدّین ابراهیم حمویی
وی در شب شنبه از ماه شعبان سال ۶۴۴ هـ.ق در بحرآباد جوین به دنیاآمد .البتّه عدّه ای زادگاه او را در شهر آمل دانسته اند. ابراهیم نخستین پسر و مشهورترین بازمانده ی سعدالدّین است که دارای لقب سلطان المحدّثین بوده و با عناوین امام، زاهد و شیخ خراسان از او یاد می شود. حسن بن عمر از معاصران صدرالدّین ، او را جانشین منصب پدرش سعدالدّین در پیشوایی عرفان خوانده و آورده که تشرّف غازان خان، متابعان وسپاهیان وی به دین اسلام توسط صدرالدّین ابراهیم صورت پذیرفته و او پس از تغسیل غازان، با پوشاندن خرقه ی شیخ سعدالدّین بر وی، او را تعلیم شهادتین نموده است و خان نیز انواع مراحم را درحقّ وی و سایرعلماء و بزرگان نموده، به شکرانه ی پذیرش مسلمانی جشن ها بر پا ساخته وبناهای نیک بنا کرده و موقوفات معیّن داشته است. شیخ صدرالدّین به سال ۶۷۱هـ.ق با دختر علاءالدّین جوینی، صاحب دیوان ایلخانان ازدواج کرد امّا چنان درطلب حدیث کوشا بود که رنج دوری وسفرهای گوناگونی را دراین باب برخود هموارساخت. از جمله مهمترین آثار برجای مانده از وی کتاب ارزشمند فرائد السّمطین فی فضائل المرتضی و البتول والسّبطین است. این اثر به زبان عربی و در فضایل اهل بیت(ع)، نیکویی های خاندان پیامبر(ص) تا حضرت صاحب الزّمان مهدی(عج) می باشد.شیخ صدرالدّین ابراهیم در ششم محرّم سال ۷۲۲ هـ.ق دربحرآباد وفات یافت و در همانجا به خاک سپرده شده است.
خواجه یحیی بن سعدالدین حمویی
او دومین پسر سعدالدّین است که درسال ۶۴۸ هـ.ق درخراسان زاده شده ،درتاریخ گزارش ویژه ای از نحوه ی زندگی وی در دست نیست امّا حکایتی که در مرادالمریدین آمده دلالت برفوت زود هنگام وی دارد.

مشهورترین مشایخ و مصاحبان
مشایخ
سعدالدّین حمّویه با پیران نامبردار هم روزگارش مجالست و مصاحبت داشته و آورده اند به خدمت سی تن ازعارفان رسیده یا با ایشان مکاتبه نموده و درباره ی برخی از ایشان نظراتی نیز داشته است.
۱- معین الدین جاجرمی . ۲- نجم الدین کبری – – – . ۳- صدر الدین ابوالحسن محمّد بن عمر بن حموئی ۴ . – شهاب الدین ابوحفص عمر سهروردی .
مصاحبان
۱- محی الدین ابن عربی – . ۲- صدر الدّین محمّد قونوی – . ۳ – شیخ اسمعیل سودکین – .
۴- سیف الدین باخرزی . ۵- شیخ رضی الدین علی لالا غزنوی – . ۶- جلال الدّین محمّد بلخی .
۷- شمس الدین و علاءالدین جوینی .
از دیگر بزرگانی که نامشان در عداد مصاحبان سعدالدین حمویی آمده است می توان به: اوحدالدین کرمانی وحجه الدین ابهری شمس الدین طبری از علماء تبریز ،شیخ حسن بلغاری ، شمس الدین رازی (شمس تبریزی؟) ، ابوالعبّاس حرّار ، پیرشرفشاه اشاره نمود.
مریدان ماندگار
۱- عزیز بن محمّد نسفی(عزیز نسفی) – . ۲- محمّد بن احمد بن محمّد .
ازجمله ی دیگرمریدان شیخ سعدالدّین می توان به : نجم الدّین زرکوب، عزّالدین قزوینی، محمّد خیاط ارغیانی، زین الدّین محمود وراوی ، شمس الدّین موفق ادکانی، ظهیر الدّین خسروشیری، محمّد دهستانی وخادم او سیف الدّین اشاره کرد که افرادی ناشناخته اند و تنها در مرادالمریدین در عداد مریدان سعدالدین آمده اند و نام علی دوستی در چهل مجلس علاءالدّوله سمنانی دیده شده است .
عقیده ، مذهب و طریقت عرفانی سعدالدین حمویی
سعدالدین حمویی را می توان در ردیف عارفانی قرار داد که با روح تعالیم مذهب شیعه ی اثنی عشری آشنا بوده و ای بسا از بزرگان عرفان شیعی محسوب می شود. این همان راهی است که پس از وی توسط فرزندش صدرالدین ابراهیم صاحب کتاب فرائد السّمطین فی فضائل البتول و المرتضی و السّبطین و نیز مرید نامبردارش عزیزنسفی و بعدها سید حیدرآملی ، میرداماد ، ملّا صدرای شیرازی و بزرگان دیگری پیموده شد.
بویژه سیّد حیدرآملی عارفی با مذهب شیعه ی امامیّه که در ضمن مبحث ولایت به نقل آراء ولایی سعدالدین که منطبق با مذهب تشیّع اثنی عشری است توجه ویژه نشان داده است .
مطالعه ی حیات عرفانی شیخ سعدالدین نشان می دهد که او با درک روح تعالیم باطنی و ولایی تشیّع مانند دیگر معاصرانش چون محی الدین عربی نه تنها خود را خاتم الاولیاء نمی داند بلکه پیوند سرسپردگی اش به صاحب الزّمان مهدی (عج) دوازدهمین ولّی مطلق از نسل مبارک رسول الله (ص) ، معروف همگان است. عزیزنسفی مرید نامبردار وی که اقوال استاد خویش را به تناسب موضوع در جای جای آثارش آورده ، می گوید که استادش در حقّ صاحب الزّمان کتابها ساخته و در علائم ظهور سخن ها رانده است.
هم چنین وصیت نامه ی منسوب به وی نشانه ی دیگری از ارادت او به خاندان عصمت و طهارت(ع) است .
هم چنین درآغاز و متن برخی آثار سعدالدین، نقل قول های مکرّری از سخنان گهربار امام علی(ع) آمده است:
الف) « و از پرتو قلب مبارک پیغمبر از این نور بر قلب امیرالمؤمنین علی زاد که فریاد « رأی قلبی ربّی» در جهان انداخت ».
ب) « و از صفای این طور (طور سوم- شغاف) بود که علی علیه السلام می گفت: « لا اعبد ربّاً لم اَره ».
ج) « معنی صمد را امیرالمؤمنین علی تفسیرکرده است : « الصّمد الّذی لاطریق إلیه إلاّ مِن حیث الإِثبات ».
د) علی علیه السّلام گفت : « العلم نقطه کثّرها الجاهلون ».
درطریقت وعرفان نیزمشایخ بزرگی را درک نموده و در شمار کبرویان است.

آثار عرفانی شیخ سعدالدین حمویی
درباب کتابشناسی این عارف نامدار می توان به چهاربخشِ کتب ورسایل، اجازه نامه ها، نسبت نامه ی خرقه ها ونامه ها اشاره کرد. از معتبرترین منابعی که آثار سعدالدّین را با بیان زمان و مکان تألیف آن ها در شماری بالغ بر سی و دو اثر یاد کرده رساله ی مراد المریدین است. اما با رجوع به همه منابع موجود که تاکنون ذکری از وی به میان آورده می توان تعداد کتب و رسایل وی را بالغ برپنجاه اثر دانست. هرچند که مرید مشهور وی عزیز نسفی از قول سعدالدّین نقل می کند که آثار او۴۰۰ رساله وکتاب بوده است. که اغلب این تصانیف مشتمل برسخنان رازآمیز، ارقام، دوایر، أشکال هندسی و اصطلاحات خاصّی است که گاه فهم وحلّ آن ها را دشوار می نماید. بیشترمصنّفات او به زبان عربی و کمتر آنها به فارسی می باشد.وی بدین دو زبان اشعاری نیز سروده که بیشتر در قالب رباعی است.این رباعیّات درک عالی مفاهیم عرفانی، رقّت خیال ونازک اندیشی عارف حمویی را می رساند اگرچه همانندی این چکامه ها به سروده های بابا افضل کاشانی، نجم الدّین بغدادی وسیف الدّین باخزری به حدّی است که عدّه ای این رباعیّات را ازسعد الدّین ندانسته وبه دیگران نسبت داده اند. سیّد نظام الدّین محمود واعظ بن حسن حسینی، معروف به شاه داعی شیرازی دررساله ای به نام جواهر الکنوزاین رباعیات را شرح کرده است.

گردآورنده : دکترعالیه نوری

بازدید شادروان علامه عطارودی و آیت الله عالمی و حاج آقای نوراللهیان از آرامگاه حمویه پیرامون تحقیق میدانی درتاریخ خراسان. قبل ازمرمت آرامگاه

سرکارخانم دکترعالیه نوری درهمایش حمویه

 

۱- حمویی ، سعدالدّین، المصباح فی التصوّف ، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران. مولی ،چاپ اول۱۳۶۲هـ.ش، مقدمه : ص نه
۲- اقبال آشتیانی ،عباس ، «احوال بزرگان سعدالدین حمویی » ، مجلّه یادگار ،تهران. ۱۳۲۴ هـ.ش ،شماره ۱۰ : ص۴۲٫ «مؤلّفان صبح گلشن و نتایج الافکار ، بحرآباد را از حوالی دمشق دانسته اند. حال آنکه نام محلی در دمشق با پسوند آباد به زبان فارسی ساخته نمی شود».۱- حمویی ، سعدالدّین، المصباح فی التصوّف ، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران. مولی ،چاپ اول۱۳۶۲هـ.ش، مقدمه : ص نه

۳- نفیسی ، سعید ، «خاندان حمویی » ، کنجکاویهای علمی وادبی ، تهران ، ۱۳۲۹هـ.ش ،شماره ۸۳: ص۱۰٫ البته این انتساب می تواند به لحاظ تاریخی محل اشکال باشد اما از آنجا که در منابع قدیم به ویژه المشیخه یا کنز السالکین اثر سالک الدین حمویی بدین شکل نقل شده ، نگارنده نیز به همین شیوه آورده است. حمویی ، سالک الدین ، المشیخه ، نسخه خطی ، کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران شماره ۹۷۶۰ .
۵-افشار، ایرج، فرهنگ ایران زمین ، تهران ۱۳۵۴هـ.ش : جلد۱۳ /۳۰۱٫
۶- حمویی ، غیاث الدین هبه الله یوسف بن ابراهیم بن سعدالدین، مرادالمریدین، به کوشش علی اصغر میرباقری فرد و زهره نجفی، تهران. دانشگاه مک گیل و دانشگاه تهران ، چاپ اول۱۳۸۹هـ.ش ،مقدمه : ص۱۱٫ خوافی، فصیح احمد بن جلال الدین محمّد ، مجمل فصیحی ، به کوشش محمود فرخ ،مشهد ، باستان ، چاپ اول۱۳۳۹هـ.ش : ص۱۹۶٫
۸ – افشار ، ایرج ، فرهنگ ایران زمین، جلد ۱۳: ص۳۰۳ .
۹- جامی، عبدالرّحمن ، نفحات الانس : ص۴۳۲٫
۱۰- کتابخانه سلیمانیه شماره ۷۰۶،برگ های۱ب-۹۲ الف،کاتب احتمالاًخلیل بن موسی بن محمود قطرانی است در۷۳۳یا۹۳۳ هـ.ق. استانبول ، برگ های۹۲ الف -۱ب کتابت شده در۷۳۳ هـ.ق. کتابخانه کوپرولو ،
Jamal J E lias ,The sufi lords of Bahrabad:sad al-Din and Sadr al-Din Hamuwyi, Iranian studies ,27i-iv(1994,1995),pp.53-75.
۱۱-حمویی ، سعدالدّین ، المصباح فی التّصوف ، مقدّمه : ص یازده .
۱۲- همان.
۱۳- افشار، ایرج ، فرهنگ ایران زمین، جلد سیزده : ص۳۰۲ .
۱۴-شوشتری، قاضی نورالله ، مجالس المؤمنین ، تهران ، بی تا: ج ۲ / ص۷۶٫
۱۵-جامی ، نورالدین عبدالرحمن ، نفحات الانس من حضرات القدس ، به کوشش محمدعابدی، ۱۳۷۰ هـ.ش: ص۴۳۳٫ آرامگاه شیخ سعدالدین حمویی در روستای بحر آباد جوین (نقاب کنونی) پس از بازشناسی به شماره ی ۹۲۳۹ ثبت ملّی گردیده و در سال ۱۳۸۸ هـ.ش، در ردیف آثار ملّی ایران قرار گرفته است.
۱۶-فروزانفر، بدیع الزمان ، شرح حال و نقد آثار عطار نیشابوری : ص۳۴٫ خواندمیرحسینی ، غیاث الدین بن همام الدین ،حبیب السیرفی اخبار افراد بشر ، جلال الدین همایی و محمّد دبیر سیاقی، جلد۲ ، تهران، ۱۳۳۳هـ.ش : ص۲۳۷٫
۱۷- مائده / ۴۸ .
۱۸- نوربخش ، سیدمحمد ، سلسله الاولیاء(در مجموعه ی جشن نامه ی هانری کربن) ، به کوشش محمّدتقی دانش پژوه، تهران. مؤسسه مک گیل ودانشگاه تهران ، چاپ اول۱۳۵۶ هـ.ش : صص۴۸-۴۹٫
۱۹- لاهوری، غلام سرور، خزینه الاصفیاء ، هند ،۱۳۲۰ هـ.ش : ج۲ / ص۲۷۱٫
۲۱- افشار ، ایرج، فرهنگ ایران زمین، جلد سیزده : ص۳۰۲ .
۲۲- صفدی، صلاح الدّین خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، به کوشش محمّد یوسف نجم، ویسبادن: ۱۳۹۱هـ.ق ،دارالنّشر،فرانتس اشتاینر،۶/۱۴۲٫ ابن حجرعسقلانی، الدّررالکامنه فی اعیان مئه الثّامنه، بکوشش محمّد سید جادالحق،قاهره: ۱۳۸۵ هـ.ق،۱/۶۹-۷۰٫
۲۳- ابن حبیب ، حسن بن عمر ، تذکره النّبیه فی ایّام المنصور و بنیه ، بکوشش محمّد محمّدامین ، قاهره ۱۹۸۲م، ۲/۱۳۵٫ در اکثر کتب سیَر، اسلام آوردن غازان در حضور شیخ صدرالدّین ابراهیم صورت گرفته است . به نقل از گلچین معانی ،احمد، «خانقاه و مقبره ی صدرالدّین ابراهیم بن سعدالدّین حمویی جوینی» ،مجلّه دانشکده ادبیّات وعلوم انسانی مشهد ، ش۴ ، سال۷ ، ش مسلسل ۲۸ ، زمستان ۱۳۵۰ : ص۸۷۶٫البته در برخی منابع این تشرّف را به سعدالدّین حمویه نسبت داده اند که از نظرتاریخی قولی کاملاً نادرست است: المختار ابن جرزی ، بکوشش خضیر عباس محمّد خلیفه منشداوی ، دار الکتاب العربی،۱۴۰۸ هـ.ق،ص۲۳۲٫ابن تغری بردی، النجوم الزاهره فی ملوک مصر و القاهره ، مصر . دارالکتب مصریه . ۱۳۵۷ هـ.ق: ۷/۳۱٫
۲۴- صفدی ، صلاح الدّین خلیل بن ایبک ، الوافی بالوفیات ، بکوشش محمّدیوسف نجم : ۶/۱۴۲٫ابن حجرعسقلانی،الدّررالکامنه فی اعیان مائه الثّامنه : ۱/۶۹-۷۰٫
۲۵- اسنوی ، عبدالرّحیم ، طبقات الشّافعیّه ، به کوشش کمال یوسف حوت ، بیروت ۱۴۰۷ هـ.ق : ۱/۲۱۷٫ تذکره النّبیه فی ایّام المنصور و بنیه ،۲/۱۳۵٫ الدّرر الکامنه فی اعیان مائه الثّامنه : ۱/۶۹-۷۰٫
۲۶- ابن حبیب ، حسن بن عمر، تذکره النبیه فی ایام المنصور و بنیه ، چاپ محمد محمدامین،قاهره، ۱۹۷۶م : ۲/۱۳۵٫ طبقات الشّافعیّه :۱/۲۱۷٫
۲۷- حمویی ، غیاث الدین هبه الله یوسف بن ابراهیم بن سعدالدین ، مراد المریدین : ص۱۲۹٫
۲۸- در صفحه ی ۱۶۰ رساله ی مرادالمریدین ،آمده است: «امام کمال الدین نقل می نماید که ازشیخ سعدالدین حمویی شنیدم که می گفت برای شیخ نجم الدین غلباتی بودونفسش را میراندونسبتش با موسی (ع)بود، هم چنین علم بر شیخ شهاب الدین سهره وردی غلبه کرد واوخودش را فنا نمودونسبتش با خلیل الرحمن (ع) بود.سپس شیخ گفت نسبت من با نوح است ». ترجمه از نگارنده است. الهی قمشه ای،حسین، بهشتی شیرازی، سیّداحمد،کیمیا: ص۲۲۰٫
۲۹- سبکی، طبقات الشافعیه الکبری ،۵/۱۹٫ ابن خلکان ،وفیات الاعیان ، به کوشش محمدمحی الدین عبدالحمید، مصر: ۱۳۴۸، جلد۱،ص۴۷۷٫ صفدی ،الوافی بالوفیات، ۱/۱۵۵ . بغدادی ،اسماعیل پاشا ،هدیه العارفین ،استانبول ،۱۹۵۵ ،۲/۲٫حنبلی ، شذرات الذهب فی اخبارمن ذهب،۵/۵۶٫
۳۰- همایی، جلال الدین،مولوی نامه،تهران،۱۳۵۶:ج۲/۱۰۲۰و۱۰۴۱٫زرین کوب عبدالحسین ،دنباله ی جستجودرتصوّف : ص۱۱۵٫
۳۱- مستوفی قزوینی ، حمدالله ، تاریخ گزیده ، به کوشش عبدالحسین نوایی ، تهران ، امیرکبیر ، چاپ دوم ۱۳۶۲ : ص۷۷۷٫
۳۲- جامی ، عبدالرحمن ، نفحات الانس : ص۴۲۷٫
۳۳- نجم الدین کبری ، فوائح الجمال وفواتح الجلال ، ترجمه محمّد باقر ساعدی ،تهران ، ۱۳۶۸هـ.ش : ص۲۶٫
۳۴- افشار ، ایرج ، فرهنگ ایران زمین : ج۱۳ / ۳۰۱ .
۳۵- سُبکی ، طبقات الشّافعیّه الکبری ، به کوشش محمودمحمّد طنطاوی و عبدالوهّاب محمّدحلو، جزءچهارم : ۸/۳۳۸٫ ابن خلّکان، وفیات الاعیان و انباءُ أبناء الزّمان ، به کوشش محمدمحیی الدین : ۲/۳۷۳و۳/۱۱۹٫
۳۶- جامی ، نورالدین عبدالرحمن ، نفحات الانس : ص۴۲۹ .
۳۷- حمویی ، غیاث الدین هبه الله یوسف بن ابراهیم بن سعدالدین ، مراد المریدین،باب چهارم : ص۲۹٫
۳۸- جامی ، عبدالرحمن ، نفحات الانس : ص۴۲۹ .
۳۹- کیفیّت صدور العالم عن الله ، خطّی ، سؤالات صدرالدیّن قونوی از سعدالدّین حمویی ، کتابخانه مجلس شورا ضمن مجموعه ی شماره ی ۱۴۰۵ ، شماره ۱۹۳۹۹ ، شماره بازیابی ۲۰/۳۹۲۳٫

۴۰- کحاله ، عمررضا ، معجم المؤلفین ، بیروت، بی تا : ج ۲/۲۷۱٫
۴۱- حمویی، غیاث الدین هبه الله یوسف بن ابراهیم بن سعدالدین ، مراد المریدین،باب چهارم : ص۳۰و۳۱٫ مؤیّدالدین جندی ،شرح فصوص الحکم ،به کوشش سیدجلال آشتیانی وغلامحسین ابراهیمی دینانی ،مشهد ، دانشگاه مشهد، چاپ اول مقدمه ۱۳۶۱ : صفحه چهل وپنج.
۴۲- حمویی، غیاث الدین هبه الله یوسف بن ابراهیم بن سعدالدین ، مراد المریدین: ص۱۷- ۱۸٫ازاشارات مجمل فصیحی خوافی چنین برمی آید که سیف الدین و سعدالدین عقد مؤاخاه بسته بودند . زرین کوب ،دنباله ی جستجو در تصوّف ایران :ص ۱۱۴٫
۴۳- جامی ، عبدالرحمن ، نفحات الانس : ص۴۳۷٫
۴۴- نوشاهی ، عارف ، احوال و سخنان خواجه عبیدالله احرار : ص۱۸۳٫
۴۵- جامی ، عبدالرحمن ، نفحات الانس : ص۴۲۷٫
۴۶- همان : ص ۱۲۴- ۱۲۶ .
۴۷- حمویی، غیاث الدین هبه الله یوسف بن ابراهیم بن سعدالدین ، مراد المریدین ،باب هشتم : مقدمه ،ص نوزده .
۴۸- زرین کوب ، عبدالحسین ، دنباله ی جستجو در تصوف : ص ۱۱۵٫
۴۹- موحّد ، صمد ، سیری درتصوف آذربایجان ، تهران ، طهوری ،چاپ اول۱۳۹۰هـ.ش : ص۱۷۸٫
۵۰- همو ، همان : ص۲۳۹٫
۵۱- انصاری خزرجی ، صفی الدین حسین بن جمال الدین ، سیرالاولیاء فی القرن السابع : ص۱۳۰٫
۵۲- کربلایی تبریزی، حافظ حسین، روضات الجنّات وجنّات الجنان، روضه چهارم : ص۴۹۴٫
۵۳- ریجون ، لوید وینسنت جان ، عزیزنسفی ، به کوشش مجدالدّین کیوانی ، تهران ، نشرمرکز ، چاپ اول۱۳۷۸ : ص۲۶و۲۷٫
۵۴- نسفی ،عزیز، الانسان الکامل ، مقدمه : ص ۲۲و۲۳ .
۵۵- مقاصدالسالکین در ملفوظات سعدالدّین حمویه است وتألیف محمد بن احمد بن محمد که از اصحاب وی بوده است. نفیسی ، سعید تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی تا پایان قرن دهم هجری ،تهران، فروغی ،چاپ اول ۱۳۴۴ : ص۷۲۴٫
۵۶- حمویی ، غیاث الدین هبه الله یوسف بن ابراهیم بن سعدالدین ، مراد المریدین، مقدمه : ص چهارده.
۵۷- علاءالدّوله سمنانی ، چهل مجلس ،به کوشش نجیب مایل هروی : ص۱۰۷٫
۵۹- نسفی ،عزیز بن محمد، بیان التّنزیل ، به کوشش سیّدعلی اصغرمیرباقری فرد ،چاپ اول ، ،تهران: نشرانجمن آثار و مفاخر فرهنگی چاپ اول ، ۱۳۷۹هـ.ش : ص۷و۸٫
۶۰- عارف و فقیه بزرگ شیعی مشهور به سید حیدر آملی(م.۷۸۲هـ.ق) که از علویان آمل بوده و در فقه و کلام شاگرد فخرالمحققین حلّی و در تصوف مرید شیخ نورالدین تهرانی و احتمالاً محمد بن ابی بکر سمنانی بوده است. وی در اکثر آثار خود به صراحت اتّحاد تصوف حقیقی با تشیّع را مطرح کرده و بویژه در جامع الاسرار این دو را دارای مأخذ واحدی می داند. حیدر بن علی آملی ، تفسیرالمحیط الأعظم و البحرالخضم فی تأویل کتاب الله العزیزالمحکم ،به کوشش محسن موسوی تبریزی ،تهران: ۱۴۱۶هـ.ق. جلد۱ /۵۲۱ و صص۵۳۰ و ۵۳۱٫
۶۱- آملی ، سیدحیدر ، جامع الاسرار و منبع الانوار ، به کوشش هانری کربن و عثمان یحیی ،تهران ، ۱۳۶۸ : ص۲۳۸و۲۳۹٫
۶۴- حافظ حسین کربلایی برآن است که سعدالدین شیعه ی امامیّه بوده و در تأیید سخن خود به اشارات وی در بحث غیبت صغری و کبرای حضرت مهدی (عج) استناد کرده است: اذا بلغ الزّمان عقیب الصّوم ببسم الله فالمهدیّ قاما
کربلایی تبریزی ، روضات الجنات و جنات الجنان : ج۲ / ۱۸۰ . و نیز او گفته است: لن یخرج المهدی حتی یسمع من شراک نعله اسرار التوحید. مؤیّد الدین جندی ، شرح فصوص الحکم : ص۵۴۲٫
۶۵- نسفی ، عزیز بن محمّد ، بیان التّنزیل ، ۱۳۷۹هـ.ش : ص۹٫
۶۶- قاضی نورالله با همین مستندات سعدالدین را از اجلّه ی معاریف شیعه دانسته است. مجالس المؤمنین،تهران ،بی تا۱۳۵۷،
ج ۲،ص۷۲٫ شاهد، احمد،«سعدالدین حمویه» ،مهرگان اسفراین ،پاییزوزمستان ۸۱ ،ص۵۶٫
۶۷- حمویی ، سعدالدین ، قلب المنقلب ، نسخه کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران ، ش ۱۴/۵۸۷۱ ، ورق ۱۰۰-۱۰۳٫
۶۸- حمویی، غیاث الدّین هبه الله یوسف بن ابراهیم بن سعدالدین، مرادالمریدین، به کوشش علی اصغرمیر باقری فرد وزهره نجفی، تهران: دانشگاه مک گیل ودانشگاه تهران،چاپ اول ۱۳۸۹، ، مقدّمه، ص چهارده و پانزده.
۶۹- سعدالدین حمویی، المصباح فی التّصوف، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، مولی، چاپ اول ،مقدّمه، ص سی وچهارتا سی وهفت.
۷۰- ریجون، لوید وینسنت جان، عزیز نسفی، ترجمه مجدالدّین کیوانی، ص۳۰٫
۷۱- ازشعرعربی سعدالدّین حمویی نمونه هایی درکتاب محبوب الاولیاء وی ونیزدرآثاری چون نفحات الانس وشذرات الذّهب باقی مانده است.
۷۲- نفیسی، سعید، «خاندان حمویی »، ص۴۵٫
۷۳- باباافضل ،مرقی کاشانی، افضل الدین محمّد، دیوان حکیم افضل الدین محمد مرقی کاشانی، کاشان، اداره ی فرهنگ وهنر، چاپ اول ۱۳۵۱٫ مستوفی قزوینی، حمدالله ، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، امیرکبیر،چاپ دوم ۱۳۶۲، ص۷۹۱٫

۷۴- شیرازی، شاه داعی، جواهرالکنوز، به کوشش نجیب مایل هروی، مجله ی معارف دوره ۳، شماره ۳، تهران، ۱۳۶۵٫

گردآورنده : دکترعالیه نوری

سرکارخانم دکترعالیه نوری درهمایش حمویه
سرکارخانم دکترعالیه نوری درهمایش حمویه